دیلین دیلین

اومدم  ادامه بدم  بنویسم خاطرات ریز و درشتمو .از موضوع پایان نامه ای که نشد اون چیزی که من میخواستم بشه ،تاااا ریزودرشت زندگیم.... راستش یه نگاهی به نوشته های گذشتم که میندازم با خودم میگم وااای یه زمانی چه چیزا که واسم مهم نبووده چقققد تغییر کردم!!! و البته این صفت یه خردادیه و تو این موضوع هیییچ تعجبی نیس ولی خب جااالب بود براام!! اینکه اون چیزی که اسمشو عشق گذاشتم صرفا یه هیجان زودگذر بود این که اون کسی رو دوست دونستم که یه آدم خیلی معمولی و بی تناسب با من بود... ولی خب اینا اصلا مهم نیس.معتقدم اگه آدم به این اتفاقا به چشم یه تجربه نگاه کنه هیییچوقت بخاطرشون ناراحت نمیشه.یه چیزایی رو باید تجربه کرد... تجربه کرد و حسشون کرد.تا درست و حسابی ازشون درس گرفت.

زندگی فرصت تجربه هاست... 

پی نوشت:ین روزا خیلیییی  سرده هواا

کی حال داره بره تجریش از دوستش جزوه ژنتیک مولکولی بگیرههه



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد